فرزندم
من درد را تجربه کردم بارها
دیگر نه درد دارم نه آزارها
درد در من رخنه کرده است،سالها
تو غرق در لذت شبهات!
من درد را دیدم ولی چیزی نگفتم باز
تو درد را دیدی در من ،اما باز.....
وقتی که غرق دردم گاهی،در من پیدا میشوی تو باز...
دارد لذتی دردت اما، وقتی می بوسم بچه ام را بارها
مادر شدم با درد بسیارش........
اما چه سود که درد بسیار است.....
هشت سال رنج ودردش با من
فامیل بچه ام با تو!
بچه ام! باز هم غلط گفتم ببخشایم!
آخر حق هضانتش با توست!
اما تو
باور دار این بچه،بچه ی توست!!!!!!!!!!!!
شعر من
+ نوشته شده در شنبه ۱۳۹۰/۱۱/۲۲ ساعت 14:27 توسط ...
|