قایم شد و هیچ چیز بعد از تو ندید
از بازی بچّگانه ات می ترسید
یک قلب که زیر پای گیجت افتاد
یک بادکنک که توی دستت ترکید
÷÷÷
می گفت که با سایه ی خود در جنگم
می خواست که ثابت بکند از سنگم
از سنگم و سنگ ها مرا می فهمند
دلتنگم، از دوری تو دلتنگم
سید مهدی موسوی
+ نوشته شده در سه شنبه ۱۳۹۱/۰۳/۱۶ ساعت 15:31 توسط ...
|