قایم شد و هیچ چیز بعد از تو ندید

از بازی بچّگانه ات می ترسید

یک قلب که زیر پای گیجت افتاد

یک بادکنک که توی دستت ترکید
÷÷÷
می گفت که با سایه ی خود در جنگم


می خواست که ثابت بکند از سنگم


از سنگم و سنگ ها مرا می فهمند


دلتنگم، از دوری تو دلتنگم

سید مهدی موسوی